خرافه های انقلابی
کاوه جویا
انقلاب اسلامی 1357 همراه خود گفتمانی آورد که فضای
فکری جامعه ی ایران را آلوده ساخت. اکنون که 34 سال از این رویداد ننگین می گذرد،
میوه ی تلخ این گیاه هرز به اندازه ای کام های ایرانیان را آزرده که همگان بر
بانیان و محرکان آن نفرین فرستاده ، حتی از یادآوری چگونگی به بار نشستن آن اکراه
دارند. اما جای شگفتی است که برخی از اجزای گفتمان زهرآگین انقلاب اسلامی هنوز در
گوشه و کنار و گاه در متن سپهر فکری جامعه ی ایران حضور دارند و در رهنمون شدن
اراده ی همگانی شهروندان به رویارویی با تمامیت رژیم تبهکار جمهوری اسلامی اخلال
می کنند. این عناصر گفتمانی، که براستی حکم خرافه های انقلابی را دارند، با رسوخ
در جان و اندیشه ی انسان ها امکان نگاه خرد گرایانه به پدیده های سیاسی و اجتماعی
را از باور مندان خود گرفته، آنان را ندانسته به سوگیری هایی به سود رژیم وا می
دارند. مهم ترین این عناصر، که چون هر خرافه ی دیگری فاقد هر مبنای عقلی و متکی به
داده های "غیبی" یا عواطف کور و عوامانه هستند، از این قرارند:
1ـ غرب ستیزی: ستیزه جویی و نفرت پراکنی علیه تمدن غرب و
ارزش های جوامع غربی، جزئی تعیین کننده از نظام فکری جمهوری اسلامی است که از جمله
به صورت شعار های کور سیاسی علیه کشور های غربی و کفر و فساد خواندن روش های زندگی
مردم آن سامان سالهاست آشنای مردم ایران است. در این مسیر خمینی گرایان از وام
گرفتن از مسلک ها و فرهنگ های بیگانه ،بویژه مارکسیسمـ لنینیسم، نیز هیچ ابایی
نداشته اند و واژه هایی چون امپریالیسم، کاپیتالیسم و لیبرالیسم را همچون چپگرایان
حرفه ای بکار گرفته ، در خدمت ایدئولوژی خرافی خویش قرار می دهند. غرب ستیزی کور
آخوندی با نقد خردورزانه ی کاستی های تمدن غرب تفاوت بنیادی دارد و تنها در خدمت
بقای رژیم فاسد موجود است. همراهی با این غرب ستیزی بی بنیاد، به هر عنوان که
باشد، مانعی در راه رودررویی بیباکانه با رژیم و کولی دادن به گفتمان سراپا فریب
انقلاب اسلامی است.
2ـ اسلام سیاسی: هرچند افسانه ی اسلام سیاسی
در ایران با تجربه ی عملی جمهوری اسلامی در تمامیت خود تحقق یافت و همه ی ابعاد
"درخشان" روحانی و دنیوی خود را به نمایش گذاشت، هنوز شاهد
"بارقه" هایی از امید به یک جنبش سیاسی نوین مبتنی بر "اسلام
راستین" در میهن نگونبخت هستیم و هنوز اندیشه هایی در پی این افسانه ی دروغین
در تکاپویند. شگفت آنکه برخی از این اندیشه ها درون اپوزیسیون جای دارند! صرف نظر
از ایراد های بنیادین فلسفی وسیاسی بر اصل اندیشه ی حکومت مذهبی، هر گونه همنوایی
با این باور فریبکارانه تقویت گفتمان رژیم حاکم و کارشکنی در بسیج اراده های
شهروندان در برابر نظام فکری ضد انسانی این رژیم است. به دلایل متعدد اندیشه ی
مذهبی ـ سیاسی، با هر تعبیر و تفسیری از مذهب، هرگز توان رویارویی با گفتمان
برخاسته از انقلاب منحوس اسلامی را ندارد.
3ـاسرائیل ستیزی: مسئله ی فلسطین یکی از ده ها مشکل سیاسی
جهان امروز است. هیچ دلیل خردمندانه ای وجود ندارد که این مسئله برای ایرانیان چنان اهمیت و حساسیتی پیدا کند که محور
سیاست خارجی و جزو هدف های درجه ی نخست نظام حکومتی گردد، به گونه ای که بخش بزرگی
از دارایی ملی کشور را به خود اختصاص دهد. جمهوری اسلامی با تأکید بر لزوم نابودی
اسرائیل ، ضمن هزینه کردن از کیسه ی مردم ایران برای نیل به آرزو های جنون آمیز
ایدئولوژیک خود، به جلب پشتیبانان برون مرزی و از این راه تقویت خود در برابر چالش
های بین المللی می پردازد.همدردی و یاری به مردم فلسطین انگیزه ی اسرائیل ستیزی
جمهوری اسلامی نیست. دریغا که بخش هایی از جامعه و اپوزیسیون نیز به عارضه ی
اسرائیل ستیزی کور دچارند و همچون جمهوری اسلامی به آن به چشم تکلیفی
"مقدس" می نگرند. برتری دادن مسئله ی فلسطین بر تنش های فرامرزی دیگری
چون مسئله ی کرد های ترکیه، چچنی های روسیه، اویغور های چین و تاجیک های ازبکستان
، چه از نگاه بشردوستانه و چه از دید منافع ملی ایران هیج دلیل موجهی ندارد.
افتادن در دام اسرائیل ستیزی کور باج دادن عملی به گفتمان ایدئولوژیک جمهوری
اسلامی و تقویت آن است.